اشاره: هرگاه که انسان شواهد و آفاق درکش را گسترش می‌‌‌‌دهد اندوخته‌ی ذهنی و علمی خود را به دست می‌‌‌‌آورد. این امر در گرو این است مسیرهای مختلف و متنوعی وجود دارد که با آن انسان از تنگناهای حزبی، دینی، گروه‌‌‌‌های دینی و سیاسی دور می‌‌‌‌شود. مهمان ما امروز در این گفت‌وگو «سمیر ابراهیم خلیل حسن» است که این بخش مرتبط با اوست، از این جهت که از نقد دین به تلاش در باب پژوهش قرآنی و بررسی ابعاد مختلف آن رسیده است. در این مورد این امکان وجود دارد که انسان در جامعه‌ی ما به برپایی دینحق که آن را قانون وجود مسنون به شمار می‌‌‌‌آورد برسد.

او تلاش‌‌‌‌ها بسیار ومطالعات مختلفی درباره‌ی متن و بلاغت قرآن انجام داده است، همانطور که در این باره می‌‌‌‌توان  کتاب‌‌‌‌های او را در سایت‌‌‌‌های مختلف اینترنتی مانند گفت‌وگوی کنمدن و معراج قلم در گذشته مشاهده کرد. از جمله تالیفات فکری و کتاب‌‌‌‌های او که در این مورد می‌‌‌‌توان مشاهده کرد عبارتند از:

- أنباء القرآن(اخبار قرآن)

- الدّين خرافة أم علم؟(دین امری خرافی است یا علمی؟)

- انقلاب المسلمين(انقلاب مسلمانان)

- دين الحكومة(دين دولت)

- سبيل الله وسبيل الطّاغوت(راه خدا و راه طاغوت)

- منهاج العلوم(روش علوم)

-یوسف هریمه: ناظر سیره‌ی علمی و شناختی استاد حسن خود را در مقابل مسیرهای فکری مختلفی در بحث درباره‌ی جاد و مضنی می‌‌‌‌بیند، سفری مابین رویکردهایی که ویژگی‌‌‌‌های شخصی بی‌‌‌‌نظیری بخصوص در پژوهش قرآنی شکل گرفت. آیا استاد بزرگوار ما اجازه می‌‌‌‌دهد نشانه‌‌‌‌های شناختی و ذهنی این مسیر متفاوت در زندگی شما را ترسیم کنیم تا برای بسیاری خوانندگان موسسه‌ی مومنون این امکان حاصل شود تا بدون حد و مرز بتوانند شخصیت شما را بشناسند؟

مسیر طولانی است. من سال ١٩٦٨ متولد شدم. بوسه‌‌‌‌ها و نوازش‌‌‌‌ها و شادی پدر و مادرم نعمتی بود که به من رسید. در سالهای اول تحصیل من، برنامه درسی در دوره فرمانروایی فرانسه تدوین شد. بخشی برای مطالعه داشت. مدرسه کتابخانه و سالنی برای این کلاس داشت. و پدرم می دانست که من چقدر عاشق مطالعه هستم. پس مرا به دار الکتب در لاذقیه برد. یک کتابخانه بزرگ و یک اتاق مطالعه داشت. من را نزد مسؤول آن ثبت‌نام کرد. من هر روز دو ساعت وقتم را آن‌‌‌‌جا می‌‌‌‌گذراندم. در آن سال‌های اولیه، من به واحد درسی عشق به شناخت (فلسفه) علاقه پیدا کردم. شروع کردم به دنبال پاسخ برای بسیاری از سؤال‌‌‌‌اتی که با افزایش سن و با هر کسب دانش تجدید می‌‌‌‌شد.

امکان ندارد آنچه را که در یک مسیر طولانی و منشعب اتفاق افتاد را برشمرد. در سال ١٩٩٢ خود را در چالش با کتاب خدا، قرآن دیدم و متوجه شدم که درس خواندن در آن مستلزم کسب علوم بسیاری است که اولین آنها فیزیک است. و پس از هفت سال تحصیل در آن با اکتساب علوم متعدد اولین کتابم «دین افسانه است یا علم؟» منتشر شد. پس از آن، کار من افزایش پیدا کرد و درک من در حال پیشرفت بود.

- در کتاب خود «قرآن، افسانه است یا علم؟» توانستید در اثبات علمی‌‌‌‌بودن قرآن موفق شوید؟ نشانه‌های اساسی در علمی بودن آن چیست؟ چگونه خود را از جریانی متمایز می کنید که آن را اعجاز علمی در قرآن کریم می خوانند؟ آیا این یک مکتب واحد است؟ آیا تفاوت هایی بین شما و آنها وجود دارد که نیاز به توضیح داشته باشد؟

در کتابم «دین افسانه است یا علم؟» من یک سؤال‌‌‌‌ پرسیدم. و در کارهای بعدی من پاسخ‌های زیادی وجود داشت.

مؤلف «قرآن» را با عنوان کتاب بیان خود برای همه چیز توصیف می‌کند. بیان یک چیز همان علم به آن است که از چه چیزی تشکیل شده و چگونه پدید آمده است.

و در کتاب او توصیه‌‌‌‌ای است تا انسان  در زمین راه برود و به چیزها نگاه کند و بداند و نشان دهد که چگونه به وجود آمده است.

و در آن توصیه‌‌‌‌ای برای عقل است بین آنچه می‌داند و آنچه روشن می سازد و آنچه را که خداوند در کتابش بیان کرده است.

و با بیان و توصیه پاسخ برای من ظاهر شد و فهمیدم که دین علمی مقدس و مبرا از امور لغو و بیهوده است.

من در «قرآن» چیزی که با عنوان «معجزه» توصیف شده باشد ندیدم.

می‌بینم که ناتوانی در مشاهده‌ی بیان و توصیه‌‌‌‌ای که با آن است دلیل بر نادانی کسانی است که به آن می گویند معجزه.

قرآن پیام خداوند به انسان است و با آن می خواهد انسان پیامش را به راحتی درک کند و در قرآن سخنی آمده است که آسانی آن را نشان می‌دهد

و هر که در آن «معجزه» ببیند آسانی درک آن از او سلب می‌شود و فرستنده‌ی آن تکذیب می‌شود.

من هیچ ارتباطی با آنها ندارم. آنان اهل بیهودگی در میان جاهلان هستند. جاهل کسی است که دقت نمی‌‌‌‌کند، نمی‌داند، نمی‌بیند و نمی‌‌‌‌اندیشد. او در حرف زدن درباره‌ی هر کار و هر چیزی عاجز است.

- می‌دانید که مشکل اصلی در مطالعات قرآنی مسئله روش است. و شما بدون شک برداشت روشنی از روش‌‌‌‌شناسی قرائت قرآن کریم دارید. مبانی رویکرد شما چیست؟ آیا شما تابع قوانینی هستید که توسط مفسران وضع شده است یا تابع چیزی هستید که آن را کهانت می‌نامید؟ یا سازوکارهای جدیدی وجود دارد که از حوزه‌های مختلف دانش به خصوص دانش گسترده شما در زمینه فیزیک آورده‌اید؟

بررسی هر کتابی به شناخت زبان نویسنده اش نیاز دارد. پژوهشگر خواد دید که به آگاهی از آنچه نویسنده در کتاب خود می داند و می گوید نیاز خواهد داشت.

و کسانی که درباره‌ی کتاب خدا پژوهش می‌‌‌‌کنند خواهد دانست که آنچه در آن است بیان و وصیت است. به زبان بی سوادانی است که از میان آنان رسولی مبعوث شد. سخن خدا درباره‌ی همه چیز را در یک کتاب برای مردم می‌‌‌‌آورد.

و با علم به زبان مؤلفِ کتاب، پژوهشگر نیاز خود به علم را درک می‌‌‌‌کند و برای کسب آن تلاش می‌‌‌‌کند. بنابراین او مسیر را طی کرده است. خود را از بیهودگی جاهلان پاک می‌‌‌‌کند.

هر آنچه مردم درباره قرآن نوشته شده و نوشته می‌‌‌‌شود به زبانی است که فکر می کنند عربی است، از آن چیزی نفهمیدند و در آن جعل کردند. همه به دنبال کسب عنوان «دکتر» در «مطالعات قرآنی» هستند و حقیقتا لقب جاهلی را گرفتند که خود را در تاریکی سخنان بیهوده بسته است.

مقاله‌‌‌‌ای با عنوان «نگاه به مفهوم آغاز عمل است» دارم که حرف های زیادی درباره‌ی متن و نگارش آن وجود دارد.

در قرآن علم و مسیر و توصیه وجود دارد و  کتاب من با عنوان «اخبار قرآن در محراب فیزیک » توضیحی برای فهم آن علم و آن مسیر و آن توصیه است. در کتاب‌هایم تلاش می‌کنم آنچه را که فهمیده‌ام و ابزارهای درک خود را ساده کنم.

چیزی که در تمام کارهایم گفتم این است که زبان عربی کسی را که قرآن می‌خواند از درک آنچه گفته می‌‌‌‌شود بازمی‌‌‌‌دارد. زبان قرآن، زبان بی سوادان از قوم پیامبر است. و زبان بی سواد زبانی است که خداوند آن را از فطرت انسان خلق کرده است.

و خط  در آن تصويری است برای گردآوری مقادیر صوری و نگاشته‌‌‌‌شده تا چیزی از امور را نشان دهد. علم به اشیاء همان علم غریزه (فیزیک) است.

- فردی که با تحقیقات و مقالات مختلف شما آشنا باشد، در آنها انقلاب و دگرگونی در مجموعه‌‌‌‌ای از مفاهیم موروثی را خواهد یافت. راز این انقلاب و دگرگونی چیست؟ و با توجه به رویکرد خود مفاهیم زیر را چگونه می‌‌‌‌خوانید؟ دین، شریعت، نماز، حج، مسلمان، مؤمن، شرک، توحید، انقلاب، مسجد و راه خدا؟

من علیه علوم و امور گذشته انقلاب نکردم. من زبان و خط قرآن را آموختم و متوجه شدم که زبان گذشته و خط آن لغو وباطل است. پس زبان و خط گذشته و طرفداران وپیروان آن را رد کردم.

در کتاب «مذهبِ دولت» مفهوم واژه‌ی «دین» در کتاب خدا «قرآن» را ارائه دادم و اندیشه‌ی باطل کافران را که بجای قرآن از کلمات خارجی «قانون اساسی»، «نظام» و «قانون» استفاده کرده‌‌‌‌اند را توضیح دادم.

در این کتاب مفاهیم بسیاری از جمله «مسلمان»، «مؤمن»، «مشرق» و «توحید» را توضیح دادم.

و در آن گفتم که در قرآن توصیه و حکمی شرعی درباره‌ی دین آمده که احکام مختلف را یکی می کند:

"شَرَعَ لكم مِّن ٱلدِّين ما وصَّىٰ بهِ نوحًا وٱلَّذىۤ أوحينآ إليكَ ومآ وصَّينا بهِ إبرٰهيمَ وموُسَىٰ وعيسىٰۤ أن أقيمواْ ٱلدِّين ولا تَتَفرَّقواْ فيهِ كَبُرَ على ٱلمُشركينَ ما تدعوهم إليهِ ٱللَّـه يجتبىۤ إليه مَن يشآءُ ويهدىۤ إليه مَن يُنيبُ، خدا شرع و آیینی که برای شما مسلمین قرار داد حقایق و احکامی است که نوح را هم به آن سفارش کرد و بر تو نیز همان را وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی هم آن را سفارش نمودیم که دین خدا را بر پا دارید و هرگز تفرقه و اختلاف در دین مکنید. مشرکان را که به خدای یگانه و ترک بتان دعوت می‌کنی (قبولش) بسیار در نظرشان بزرگ می‌آید. (باری از انکار آنها میندیش که) خدا هر که را بخواهد به سوی خود (و مقام رسالت خویش) برمی‌گزیند و هر که را به درگاه خدا به تضرّع و دعا باز آید هدایت می‌فرماید».  (ٱلشُّورى:١٣).

و در آن اختلاف در احکامی آمده است که بدان وصیت شده‌‌‌‌اند:

"... لِكُلٍّ جَعَلنَا مِنكُم شِرعَةً ومِنهاجًا وَلَو شَآءَ ٱللّـه لَجعَلَكُم أُمَّةً وٰحِدَةً وَلَـٰـكِن لِّيَبلُوَكُم فى مَآ ءَاتىٰـكُم فٱستَبِقُواْ ٱلخَيرَٰتِ إِلَى ٱللّـه مَرجِعُكُم جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمـ فِيهِ تَختَلِفُونَ، ما برای هر کدام از شما، آیین و طریقه روشنی قرار دادیم؛ و اگر خدا می‌خواست، همه شما را امت واحدی قرارمی‌داد؛ ولی خدا می‌خواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید؛ (و استعدادهای مختلف شما را پرورش دهد). پس در نیکی‌ها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه شما، به سوی خداست؛ سپس از آنچه در آن اختلاف می‌کردید؛ به شما خبر خواهد داد»" (ٱلماۤئدة: ٤٨)

و هر یک از ابراهیم و موسی و محمد به عنوان مثالی برای توصیه و اندرز در کتاب‌‌‌‌ها آمده است. در همه کتب آن‌‌‌‌ها آنها قانون دینی برای یک اتحاد کلی وجود دارد که توسط قوم متوسط در میان آنها انجام می‌‌‌‌شود و با آن حکم می-کند و به سمت شریعت و مسیر هیچکدام مایل نمی‌‌‌‌شود.

در کتاب من «راه خدا و راه طاغوت» توضیحی برای دو راه و راهروان آن‌‌‌‌ها وجود دارد و در آن بحثی وجود دارد که در آن درباره‌ی کلمات «دین»، «نماز»، «مشرک» و غیره توضیح داده‌‌‌‌ام.

از آنچه من فهمیدم، نماز وسیله بیننده ای است که دعا می کند تا بداند، ببیند، داشته باشد، تقویت کند، ایمان بیاورد و از زمین بلند شود. و اینکه نمازگزار پدری دانا و مراقب دارد که ابراهیم است. اوست که به ستارگان می نگرد، می داند و می بیند. و او کسى است که روى خود را به سوى آفريننده آسمانها و زمين گردانيد. بدون ملاحظه و علم حرفی را نمی پذیرفت. و قوم خود و جهلشان را انکار کرد و از بینندگان زمین هجرت کرد و کسانی که با او بودند.

در کتاب «دین توحید» به وضوح بیان می‌‌‌‌کنم که دین همان قانون، قانون اساسی و نظام {سیستم} مبتنی بر صراط مستقیم درمیان قوانین شرعی گروه‌‌‌‌های مختلف در یک کشور است و آن چیزی که با عنوان انگلیسی " Federal constitution، قانون اساسی فدرال" شناخته می شود همان دین توحید برای همه گروه‌‌‌‌های جامعه است، هر چقدرهم که شریعت‌‌‌‌های دینی مختلفی وجود داشته باشد. از جمله آن‌‌‌‌ها گروه کافران و دینشان است:

"قُل يَـٰۤـأَيُّهَا ٱلكَـٰـفِرُونَ(١) لَاۤ أَعبُدُ مَا تَعبُدُونَ(٢) وَلَاۤ أَنتُمـ عَـٰـبِدُونَ مَاۤ أَعبُدُ(٣) وَلَاۤ أَنَاْ عَابِد مَّا عَبَدتُّم(٤) وَلَاۤ أَنتُمـ عَـٰـبِدُونَ مَاۤ أَعبُدُ(٥) لَكُمـ دِينُكُمـ وَلِىَ دِينِ(٦)" ٱلكافرون.

سخن من در مورد حج از مفهوم حج در جنگ تبعیت می کند. و در « أَذِّن فى ٱلنَّاسِ بِٱلحَجِّ، به مردم اجازه‌ی حج بده» ضرب المثلی برای درک سخن من وجود دارد.

- اقامه دین خدا در عرف تفسیری تطبیق چیزی است که در حقوق جزای اسلام حدود نامیده می شود. اقامه دین به چه معناست؟ معنای عبارت دین حقیقی که خداوند بر همه ادیان متجلی می کند چیست؟

مسلمانان در مورد حدود چه می گویند؟ این سخن اعراب است که حدود را نمی دانند:

"ٱلأعراب أشدُّ كفرًا ونفاقًا وأجدر أَلَّا يعلمواْ حدود ماۤ أنزل ٱللّـه على رسوله وٱللّـه عليم حكيم، بادیه ‏نشینانِ عرب (به‏ خاطر دورى از تعلیم و تربیت و سخنان پیامبر)، در کفر و نفاق شدیدترند و به اینکه حدود آنچه را خدا بر پیامبرش نازل کرده ندانند سزاوارتر، و خداوند دانا و حکیم است‏" (ٱلتوبة: ٩٧)

حدود در اموال و در حقوق شخصی و مسئولیت شخصی وجود دارد. این چیزی است که دین کشور نشان می دهد و آن را برپا می کند. بادیه نشین (بدوی) از این حدود آگاه نیست و بدون آگاهی از آن تجاوز می‌‌‌‌کند.

در مورد اقامه دین باید گفت که مؤمنان یک کشور آن را به عنوان قانون اساسی برای حکومت می نویسند. و برپایی آن  بدون استثنا با کلمه‌ی (حاکمیت قانون اساسی) بیان می‌‌‌‌شود و در دین با عنوان بیان حدود مطرح می‌‌‌‌شود.

و دین حق همان قانون وجود مسنون است. این چیزی است که تماشاگران نشان خواهند داد و با ظهور آن دینی را برای قضاوت می نویسند که با دین حق منافات ندارد.

- به نظر شما، آنچه که قانون اساسی شهر می نامید چگونه مورد غفلت قرار گرفت و مفاهیم قومی-ملی و فرقه‌‌‌‌ای جایگزین آن شد؟

شورشیان و مسلمانان و بادیه‌نشینان در سقیفه‌ی بنی ساعده از آن را نادیده گرفتند و آنها کسانی هستند درباره‌ی آن دو، گفتار بیهوده داشتند و درست عمل نکردند.

و با پیروی از شعارهای شورشیان، حکومتی قومی- قبیله‌‌‌‌ای پدید آمد و هر دو حکومت چوپانی است که چهارپایان را می‌پرستد.

- با ظهور موج بنیادگرایی با آنچه عراق و سوریه می دانند و خطر فزاینده آن، وجود انسان در اصل وجودش تهدید شده است. سیر رویدادهای فوری را چگونه تحلیل می‌‌‌‌کنید؟ آیا این ‌‌‌‌ها برگرفته از انقلاب است؟ فرق انقلاب با تغییر چیست؟

اتفاقی که می افتد یک زلزله ویرانگر است.

من با انقلاب موافق نیستم. آن‌‌‌‌چه آن‌‌‌‌ها می‌‌‌‌خواستند تغییر چیزی بود که در برنامه طاغوتی مردم و مسلمانان عرب است.

و در مقاله "انقلاب یا تغییر" درباره‌ی چیزی که خواستند صحبت کردم.

- شما مدافع یک سیستم فدرال بوده و هنوز هم هستید. آیا این سیستم نقطه ورود برای تکه تکه شدن و تقسیم منطقه نخواهد بود؟ سرنوشت اقلیت‌‌‌‌های مذهبی آسیب پذیر در عراق و سوریه چه خواهد شد؟ منظورتان از دین ملی که بخصوص کتاب‌‌‌‌های اخیرتان را با آن نامگذاری کردید، چیست، اینها سؤالات و مشکلات متعددی را برای خواننده ایجاد می کند؟

فدرالیسم یک دین توحیدی (یک قانون اساسی فدرال) است و در ایالات متحده، انگلستان، جمهوری فدرال آلمان و امارات متحده عربی وجود دارد.

فدرالیسم چیزی است که در قلمرو خدا برقرار است. این همان چیزی است که خداوند به مؤمنان سفارش می کند. هر اقلیت بر اساس آنچه که مورد تایید شریعت است مذهب و حکومت خود را دارد و به حاکمیت فدرال کمک کرده و آن را حمایت می‌‌‌‌کند.

دین ملی عهد و پیمانی است که برای حکومت و فرمان و داوری بین مردم به کار گرفته می‌‌‌‌شود.

- چگونه از تنگنای تاریک اندیشه اسلامی خارج شویم؟ آیا برنامه و ایده تجدید دین را قبول دارید؟ یا برداشت خاصی از این مشکلات دارید؟

تنگنا ناشی از این گمان است که آنچه نزد مسلمانان است همان چیزی است که خداوند برای مؤمنان تشریع کرده است

باید بین مؤمنی که مالک زمینی است که امنیت را در آن برقرار کرده و مسلمانی که بنده است و از مؤمنی مراقبت می کند و به او غذا می‌‌‌‌دهد و او را سیر می‌‌‌‌کند و و او را از ترس ایمن می سازد فرقی وجود داشته باشد.

تجدید برای چیست؟

آیا تجدید برای دین مسلمانان است درحالی که آن‌‌‌‌ها عرب‌‌‌‌های کافری هستند که نسبت به دین و از همه چیز جاهل-اند؟

یا برای مفهوم دین است به عنوان قانونی که بر اساس آن حکومت مؤمنان صالح در مقابل غیر مسلمان‌‌‌‌ها با آن در کشور برپا می‌‌‌‌شود؟ 

به عنوان دینی برای سرزمین امین «دین سرزمین ایمن» نوشته شده و در کتاب من "دین حکومت" و نمونه های فراوانی وجود دارد.

آخرین سخن شما با فرقه، قوم، دین و مذهب منطقه متخاصم چیست؟

اگر آن‌‌‌‌ها را صدا بزنیم نمی‌‌‌‌شنوند.

واگر بشنوند نمی‌‌‌‌فهمند.

آنچه را می‌‌‌‌پرستی به عنوان چهارپا در نظر می‌‌‌‌گیرد.

آنها ملت‌‌‌‌هایی یتیم صغیر و دور از هدایت هستند. آنچه نیاز داری مانند زمان استعمار (آل عمران) یک وصیّ و متولی تعیین‌‌‌‌شده توسط سازمان ملل متحد است .

 

 با تشکر از استاد و نویسنده، متفکر سمیر ابراهیم خلیل حسن.